✓❤ـهَـــوایـِ ـشَــرجیـِ دِلـــــــَم ❤✓

بــِ یادِ دلـهاییـ کِهـ: بیـ تَقـصیرَند...

امشـــب    در این شرجیِ بی مثال  که عشق به آسانی لابلای  حجم وسیعِ  گلدسته های سرشار از عطر باران خورده زلف های موج دار پریشانت

 قابل دیدن است ؛ حال عجیبی دارم

قرار ما هرکجای  دنیا که  باران شدید تر بود ،هر کجا که هیچکس نشانی اش را نمیدانست ،شاید هم یادش نمی ماند،هر کجا نسیم به پایان می رسید

و طوفان منتظر اجازه ی " تولـــــد تـــو " بود

قرار ما  تمام جزیره های ناشناخته ، نرسیده به هیــچ، زیر آلاچیق های آرزو، جنب نخستین جای پایی که روی برف می ماند،

نزدیک  خدا ، آسمان هفتم و همسایگی ملکوت ،اوج الــهام و فراموشی حس  و رسیدن به آنچه مولانا می جست،

هر کجا که  فهمیدی دیگر بی دغدغه  "تــو برای  منی"   و  "من  برای  تو"...

من دری که با کلید آن تورا  شناختم هرگز نخواهم بست،  حتی  اگر تمام عاقلان دنیا مرا به جرم راندن عقل از پنجره ی تفکر پای میز محاکمه ببرند

به جــرأت میگویم :خیــلی پر رنگ تر از دوست داشتن  تو،  دوســتت دارم  امــا نه مثل قدیم...

من مدت هاست که هرچه میگذرد  بی دلیل  بیشتر دوستت دارم اما این بار نه مثل مجنون ،نه مثل لیلی و نه مثل  تمام آنهایی که

با جهت یابی علت اسطوره  شدند،

 تنــها  مثل  خـــــودم، مثل  خودِ خــــودم ، تا هر وقت که بخواهی دوستت دارم 

من همان آدم روزهای اولم ، با این تفاوت که بیشتر دوستت دارم، همانقدر که خودت میخواهی، همانقدر که نمیدانی،همانقدر که هیــــچکس نمیداند...

حـــالا از این  دورِ نزدیک ، یک ضریح  غرق کبوتر ، یک طاقچه پُرِ شعر حضــرت حافظ ، یک  ایوان سرشار از شمعدانی های صورتی،

و تا  تَهـــــه  دنیای عاشقی هدیه ی  "تولـــــدت"...

دور ترین  نزدیــــکم: "لـــــمس بودنــت مبارک "

                                                                  

 ( مریم  حیدرزاده ؛ نامه هایی که پاره کردم )

 



|چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:,| 18:11|✓atiye✓|

Shik Them