✓❤ـهَـــوایـِ ـشَــرجیـِ دِلـــــــَم ❤✓

بــِ یادِ دلـهاییـ کِهـ: بیـ تَقـصیرَند...

                                          بنام خالق  قلبهای نا آراممان...

         امسال تولدت با هر سال فرق میکند...

اینجا به احترام تولد تو یک شمعدانی و یک شمعدان خالی و یک شمع ،جدا جدا در حال سوختنند.

دل من را که نگو...

امسال هرچه کردم به جای کیک تولد رشته ی عشقم را ببرم نشد.

تیغ سرزنش را هرچه در گلوی آرزوهایم فرو بردم، نبرید

زیبا    من آخرشم هم تشنه میمیرم...

دوســـتت دارم!

درست برعکس دیروز عاشقیمان، بیشتر از تو!

کاریش هم نمیشود کرد این احساس است که هنوز با تمام رنجش ها و سرزنش ها

در قلبم حکم می راند و فرمانروایی میکند و من گمان میکنم که همیشه حرف حرفِ اوست...

جایی خواندم که یکی داناتر از ما گفته بود دردناک تر از بیماری عشق را هیچ حکیمی به چشم ندیده است

و انسان دچار هر درد و سختی هم که باشد درد عشق او بر تمامی درد های دنیا برتری دارد...

به خدا که عشق معامله ی بدیست!

که در آن زندگیت را به قیمت هیچ میبخشی و دریغ از جرعه ای رهایی...

نمیدانی...

برایم هر روز ، روزِ تولد توست،هر وقت آسمان بغض میکند، باران گلوی شمعدانی های صورتی را که کم کم رنگ میبازند

به هوای آمدن تـــو تازه میکند...

من و زمستان قرار گذاشته ایم،به آن سه فصل دیگر هم سپرده ایم امسال زود تر تولدت شود

امسال کمی زود تر کبوترانِ هلاکِ چشم به راهِ صحن خیس از اشک دلم را به آرزویشان برسانی.

تولد تو امسال پرنده ی سرگردان نگاهم را در پناه آلاچیق مژگانِ مجنونت تا ابد درگیر احساس آرامش میکند

و آتش عطشم را با جرعه ای که هیچکس هرگز از هیچ چشمه ای ننوشیده، خاموش که نه

شعـــله ور تر میکند!

دیریست شمارش معکوس آغاز شده

برای به دنیا آمدن روزی که همه به قول سهراب تو را به هم تبریک میگویند.

                همپای ثانیه به ثانیه عاشقانه هایم:

محض خاطر تولـــــدت

با عاشقانه ترین درد هایی  تکراری، که بعد از این هم بدون تو خواهم کشید

بیســــت و ســـــه بـــار

خدای برگهای مســافر پاییزی را سجده میکنم،

بیســت و سـه بـار

با اسفند جوری که چشممان نزنند :دوستتــــــ دآرم 

                    تـــــولدت  مبارک... 

 

«مریم حیدر زاده» نامه هایی که پاره کردم

 

 

 

 

 



|جمعه 3 بهمن 1393برچسب:,| 1:50|✓atiye✓|

Shik Them